فرشها رو با چوب میزدیم و خاک میگرفتیم
حاجیه خانم اعظم عابدینی، سالهاست در کوچه ابراهیمی محله جوادیه زندگی میکند. این بانوی ۶۴ ساله زنجانی است و فارسی را با لهجه آذری صحبت میکند. او که سالها با جاری و ۱۰ بچهاش در یک خانه زندگی کرده، از اسفندهای سالهای جوانیاش اینطور تعریف میکند:«من و جاریام همیشه سعی میکردیم دست همدیگر را بگیریم و کمک حال هم باشیم. نزدیک عید ملحفههای زیر و رو را در آورده و پشم و پنبه تشکها را میشستیم. چون ماشین لباسشویی نداشتیم، ملحفهها را در تشت خیس میکردیم. من میشستم و جاریام آب میکشید.»
او ادامه میدهد:«آن موقع مثل الان نبود که هر سال فرشها را بشویند. اغلب اوقات فرشها را به کوچه میبردیم و پشت و رو میکردیم. فرشها را با چوب میزدیم و خاک میگرفتیم مگر اینکه فرش خیلی کثیف یا نجس بود. همه خانهها حیاطدار و شیر آب هم ۲۴ ساعته باز بود. فرشها را در حیاط پهن میکردیم و ۲، ۳ نفره میشستیم. با اینکه کارخانههای قالیشویی در محل بود اما کسی فرش خود را به قالیشوییها نمیداد! اسفندماه که از جلو خانهها رد میشدی، آب کف بود که از زیر در حیاطها به کوچه میآمد.»
عابدینی در جمله آخر تعریف میکند:«چراغها نفتی بود و آنها را در حیاط میشستیم. روی آن پارچه میکشیدیم و برای سال بعد روی کمد میگذاشتیم. برای بچهها از همین بازارچه جوادیه خرید میکردیم. البته پدرشوهرم بزازی داشت و پارچهها را از او میگرفتیم. شوهر و برادر شوهرم هم تولیدی داشتند و برای بچهها لباس میدوختند.»/فرادید